خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکست
[اسم]
هَزِيمَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: هَزَائِم]
1
شکست
شکستدادن
1.لَا مُشْكِلَة قَادِرَةٌ عَلَى هَزِيمَةِ الشَّخْصِ الَّذِي يَتَوَكَّلُ عَلَى اللهِ وَ يَعْتَمِدُ عَلَى نَفْسِهِ.
هیچ مشکلی نمیتواند انسانی که بر خدا توکل میکند، و به خودش و تواناییهایش تکیه میکند را شکست دهد.
کلمات نزدیک
معوق
مع أن
مصاب
عمياء
صماء
يسرى
شلل دماغي
لا يزال
داء
زعم
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان