خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خالکوبی
[اسم]
وَشْم
قابل شمارش
مذکر
[جمع: وُشُوم]
1
خالکوبی
تتو
1.َلَقَد رَأَيْتُ وَشْم عَلَى يَدِه.
بر روی دستش یک خالکوبی دیدم.
کلمات نزدیک
سدادة أذن
قناع النوم
قبعة شمس
عدسات لاصقة
حقيبة
مريلة
قبعة استحمام
ميدالية
تاج
خوذة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان