خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوراندیشی
[اسم]
die Überlegung
/ybɐˈleːɡʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Überlegungen]
[ملکی: Überlegung]
1
دوراندیشی
ملاحظه
1.Diese Beurteilung basierte auf mehreren Überlegungen.
1. قضاوت بر دوراندیشیهای فراوانی بنا شد.
2.Er hat ohne Überlegung gehandelt.
2. او بدون ملاحظه عمل کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
überlegt
überlegenheit
überlegen
überlebende
überleben
überleitung
überliefern
überlieferung
überlisten
überläufer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان