خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به پایان رساندن
[فعل]
absolvieren
/apzɔlˈviːʀən/
فعل گذرا
[گذشته: absolvierte]
[گذشته: absolvierte]
[گذشته کامل: absolviert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
به پایان رساندن
تمام کردن
مترادف و متضاد
beenden
durchmachen
Studium/Lehrgang/Schule... absolvieren
تحصیلات/دوره آموزشی/... به پایان رساندن [تکمیل کردن، تمام کردن]
1. Sie absolvierte ihr Studium in nur drei Jahren.
1. او تحصیلاتش را فقط در سه سال تمام کرد.
2. Um diese Übung absolvieren zu können, müssen Mappen und Projekte aktiviert sein.
2. برای اینکه بتوانی این تمرین را به پایان برسانی، بایستی برنامهها و نقشهها فعال باشند.
Prüfung/Test/... absolvieren
امتحان قبول شدن
Jedes Jahr absolvieren tausende Fahranfänger die Führerscheinprüfung.
هر ساله هزاران راننده مبتدی، امتحان گواهینامه را قبول میشوند [به پایان میرسانند].
تصاویر
کلمات نزدیک
absolvent
absolutismus
absolut
absinken
absichtlich
absolvierung
absonderlich
absondern
absorbieren
absperren
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان