1 . به پایان رساندن
[فعل]

absolvieren

/apzɔlˈviːʀən/
فعل گذرا
[گذشته: absolvierte] [گذشته: absolvierte] [گذشته کامل: absolviert] [فعل کمکی: haben ]

1 به پایان رساندن تمام کردن

مترادف و متضاد beenden durchmachen
Studium/Lehrgang/Schule... absolvieren
تحصیلات/دوره آموزشی/... به پایان رساندن [تکمیل کردن، تمام کردن]
  • 1. Sie absolvierte ihr Studium in nur drei Jahren.
    1. او تحصیلاتش را فقط در سه سال تمام کرد.
  • 2. Um diese Übung absolvieren zu können, müssen Mappen und Projekte aktiviert sein.
    2. برای اینکه بتوانی این تمرین را به پایان برسانی، بایستی برنامه‌ها و نقشه‌ها فعال باشند.
Prüfung/Test/... absolvieren
امتحان قبول شدن
  • Jedes Jahr absolvieren tausende Fahranfänger die Führerscheinprüfung.
    هر ساله هزاران راننده مبتدی، امتحان گواهینامه را قبول می‌شوند [به پایان می‌رسانند].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان