خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نیروی موقت
[اسم]
die Aushilfe
/ˈaʊ̯sˌhɪlfə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Aushilfen]
[ملکی: Aushilfe]
1
نیروی موقت
کارمند یا کارگر موقت
مترادف و متضاد
Hilfsarbeiter
1.Das Restaurant braucht noch eine Aushilfe für heute Abend.
1. رستوران به یک نیروی موقت برای امروز عصر هم نیاز دارد.
2.Wir suchen eine freundliche Aushilfe für unser Geschäft.
2. ما بهدنبال یک نیروی موقت خوشبرخورد برای فروشگاهمان هستیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
aushelfen
ausheben
aushang
aushandeln
aushalten
aushilfsjob
aushändigen
auskennen
ausklang
auskleiden
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان