خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توپ
[اسم]
der Ball
/bal/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Bälle]
[ملکی: Ball(e)s]
1
توپ
1.Der Ball ist zu weich. Damit kann man nicht spielen.
1. این توپ بیش از حد نرم است [باد ندارد]، با این نمیتوان بازی کرد.
2.Ich spiele gern mit meinen Kindern Ball.
2. من دوست دارم با بچههایم توپبازی کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
balkon
balkendiagramm
balken
balkan
baldrian
ballade
ballast
ballaststoff
ballen
ballerina
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان