خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حرکت کردن
[فعل]
befahren
/bəˈfaːʀən/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: befuhr]
[گذشته: befuhr]
[گذشته کامل: befahren]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
حرکت کردن
رفتن، عبور کردن
1.Das Schiff ist zu groß, um den Kanal zu befahren.
1. کشتی برای عبور کردن از کانال بسیار بزرگ است.
2.Ohne meine Erlaubnis darf niemand diese Straße befahren.
2. بدون اجازه من، هیچکس اجازه حرکت در خیابان را ندارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
befahrbar
beethoven
beet
beere
beerdigungsinstitut
befallen
befangen
befangenheit
befassen
befehl
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان