1 . درک کردن
[فعل]

begreifen

/bəˈɡʀaɪ̯fn̩/
فعل گذرا
[گذشته: begriff] [گذشته: begriff] [گذشته کامل: begriffen] [فعل کمکی: haben ]

1 درک کردن فهمیدن

  • 1.Diese Frage begreife ich nicht.
    1. من این سوال را درک نمی کنم.
  • 2.Jetzt kann ich begreifen, warurn er keine Lust hatte.
    2. حالا می توانم درک کنم، چرا او تمایلی نداشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان