خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (خود را) ثابت کردن
[فعل]
sich bewähren
/bəˈvɛːʀən/
فعل بازتابی
[گذشته: bewährte]
[گذشته: bewährte]
[گذشته کامل: bewährt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
(خود را) ثابت کردن
امتحان (خود را) پس دادن
مترادف و متضاد
sich behaupten
1.Er hat sich als Arzt bewährt.
1. او خودش را در بهعنوان یک پزشک ثابت کردهاست.
2.Unsere Waschmaschine hat sich bewährt, sie ist schon 12 Jahre alt und läuft noch gut.
2. ماشین ظرفشویی ما امتحان خود را پس دادهاست، 12 سال سن دارد و هنوز خوب کار میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
bewusstsein
bewusstlosigkeit
bewusstlos
bewusst
bewunderung
bewährt
bewährung
bewältigen
bewältigung
bewässern
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان