1.Das kann ich nicht allein entscheiden, da muss ich erst die Chefin fragen.
1.
من نمیتوانم بهتنهایی در مورد این تصمیم بگیرم، اول باید از رئیس بپرسم.
2.Mit unserem Chef kann man gut zusammenarbeiten.
2.
با رئیس ما خیلی خوب میتوان کار کرد.
3.Wir haben eine neue Chefin.
3.
ما یک رئیس جدید داریم.
کاربرد واژه Chef بهمعنای رئیس
Chef معنای مشابه "رئیس" در فارسی دارد. Chef معمولاً برای اشاره به فردی اشاره میشود که از نظر قدرت اجرایی یا موقعیت اداری در جایگاهی بالاتر از شما قرار گرفته یا یک مجموعه را مدیریت میکند.
توجه داشته باشید که از Chef برای ساختن واژه های ترکیبی به همین معنا هم استفاده میشود اما در فارسی ما این عبارات را "رئیس" نمیسازیم (بیشتر از "سر" استفاده میکنیم)، مثلاً "Chefkoch" (سرآشپز)، "Chefinstruktor" (سرمربی) و ...