خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کارت هوشمند
[اسم]
die Chipkarte
/ˈʧɪpˌkaʁtə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Chipkarten]
[ملکی: Chipkarte]
1
کارت هوشمند
1.Ich habe eine Chipkarte für diesen Automaten.
1. من یک کارت هوشمند برای این دستگاه دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
chip
chinesisch
chinese
china
chillen
chips
chirurg
chirurgie
chirurgisch
chlor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان