خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پسر عمو/عمه/خاله/دایی
[اسم]
der Cousin
/kuˈzɛ̃ː/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Cousins]
[ملکی: Cousins]
[مونث: Cousine]
1
پسر عمو/عمه/خاله/دایی
1.Ich hab einen Cousin.
1. من یک پسر عمو دارم.
2.Mein Cousin wohnt jetzt in Brasilien.
2. پسر عموی من اکنون در برزیل زندگی میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
courage
coupon
coup
couchsurfing
couchsurfer
cousine
cover
covern
cowboy
cognac
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان