خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فشار دادن
[فعل]
drücken
/ˈdʁʏkŋ̩/
فعل گذرا
[گذشته: drückte]
[گذشته: drückte]
[گذشته کامل: gedrückt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
فشار دادن
1.Drück hier, dann geht der Computer an.
1. اینجا را فشار بده، بعدش کامپیوتر روشن میشود.
2.Wenn du hier drückst, geht die Tür auf.
2. وقتی اینجا را فشار دهی، در باز میشود.
auf etwas (Akk.) drücken
روی چیزی [چیزی را] فشار دادن
1. Darf ich auf die Hupe drücken?
1. میتوانم بوق را فشار دهم؟
2. Die Maschine stoppt, wenn man auf diesen Knopf drückt.
2. دستگاه از کار میافتد، وقتی این دکمه فشار داده شود.
3. Sie brauchen nur auf den Knopf zu drücken.
3. شما کافیست فقط دکمه را فشار دهید.
an etwas (Akk.) drücken
روی چیزی [چیزی را] فشار دادن
Du darfst nicht an dem Geschwür drücken.
تو نباید زخم را فشار دهی.
jemanden an seine Brust/sein Herz drücken
کسی را به سینه فشردن [بغل کردن]
Ich habe ihn an meine Brust gedrückt.
من او را (محکم) بغل کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
drüben
dröhnen
drängen
drängeln
drumherum
drückend
drüse
dschihad
dschungel
dtzd.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان