1 . خاک
[اسم]

der Dreck

/dʀɛk/
غیرقابل شمارش مذکر
[ملکی: Dreck(e)s]

1 خاک کثیفی

  • 1.Ich könnte vor lauter Dreck auf dem Fenster nichts sehen.
    1. من به جز کثیفی کامل نمی توانستم چیزی روی پنجره ببینم.
  • 2.Iss den Apfel nicht! Der lag im Dreck.
    2. سیب را نخور! آن خاکی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان