خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گذرگاه
[اسم]
der Durchgang
/ˈdʊʁçˌɡaŋ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Durchgänge]
[ملکی: Durchgang(e)s]
1
گذرگاه
1.Gibt es von hier einen Durchgang zum nächsten Haus?
1. آیا از اینجا به خانه بعدی گذرگاهی وجود دارد؟
2.Hier können wir nicht weitergehen. Der Durchgang ist versperrt.
2. در اینجا دیگر نمیتوانیم ادامه بدهیم. گذرگاه مسدود شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
durchführung
durchführen
durchführbarkeit
durchführbar
durchfinden
durchgeben
durchgehen
durchgehend
durchgeknallt
durchgreifen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان