خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عبور کردن
[فعل]
durchschreiten
/dˈʊɐçʃrˌaɪtən/
فعل گذرا
[گذشته: durchschritt]
[گذشته: durchschritt]
[گذشته کامل: durchschritten]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
عبور کردن
رد شدن
مترادف و متضاد
durchgehen
durchqueren
1.Er durchschritt den Saal.
1. او از سالن رد شد.
2.Sie können die nächste Tür durchschreiten.
2. شما میتوانید از در بعدی عبور کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
trefferquote
anschmiegsam
fernsteuern
modellbau
reibungspunkt
umsetzbar
experimentierstadium
grenzen überschreiten
erbsubstanz
richtigliegen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان