خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تماس مستقیم
[اسم]
die Durchwahl
/dʊʁçvaːl/
قابل شمارش
مونث
[جمع: durchwahlen]
[ملکی: durchwahl]
1
تماس مستقیم
خط مستقیم
1.Sie bekommt jetzt einen neuen Job und eine Durchwahl.
1. او الان یک کار جدید و یک خط مستقیم گرفتهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
durchtrieben
durchtreten
durchteilen
durchsuchung
durchsuchen
durchwahlnummer
durchwählen
durchziehen
durchzug
durchzählen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان