خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روشن کردن
[فعل]
einschalten
/ˈaɪ̯nʃaltən/
فعل گذرا
[گذشته: schaltete ein]
[گذشته: schaltete ein]
[گذشته کامل: eingeschaltet]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
روشن کردن
به کار انداختن
مترادف و متضاد
ausschalten
1.eine Maschine einschalten
1. ماشینی را روشن کردن
2.Können Sie bitte die Heizung einschalten?
2. میتوانید لطفا سیستم گرمایش را روشن کنید؟
تصاویر
کلمات نزدیک
einsatzort
einsatzfreudig
einsatz
einsammeln
einsamkeit
einschaltquote
einschenken
einschicken
einschieben
einschiffen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان