خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . احساس
[اسم]
die Emotion
/emoˈʦi̯oːn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Emotionen]
[ملکی: Emotion]
1
احساس
مترادف و متضاد
Empfindung
Gefühl
Gefühlsregung
1.Der Witz war gut, trotzdem zeigte er keinerlei Emotionen.
1. شوخی خوب بود با وجود اینکه او هیچ احساسی نشان نداد.
2.Emotionen sind das Fenster zur Seele.
2. احساسات پنجرهای به روح هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
emmentaler
emma
emigrieren
emission
embryonenforschung
emotional
empathie
empfang
empfangen
empfangshalle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان