خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استفراغ
[اسم]
das Erbrechen
/ɛɐ̯ˈbʁɛçn̩/
غیرقابل شمارش
خنثی
[ملکی: Erbrechens]
1
استفراغ
تهوع
مترادف و متضاد
Emesis
Vomitus
1.Bei Magenbeschwerden kommt es oft zum Erbrechen.
1. ناراحتی معده معمولاً باعث استفراغ میشود.
2.Weitere häufige Nebenwirkungen dieses Medikaments sind Erbrechen, Appetitlosigkeit und Fieber.
2. عوارض جانبی مکرر دیگر این دارو تهوع، بیاشتهایی و تب است.
تصاویر
کلمات نزدیک
erbost
erbmasse
erblühen
erblinden
erblicken
erbringen
erbschaft
erbse
erbsensuppe
erbstück
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان