خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پژوهش
[اسم]
die Erforschung
/ɛɐ̯ˈfɔʁʃʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: erforschungen]
[ملکی: erforschung]
1
پژوهش
تحقیق، مطالعه
1.Bei der Erforschung der Höhle wurden Zeichnungen aus der Steinzeit entdeckt.
1. در هنگام مطالعه [پژوهش] غار نشانههایی از عصر سنگ پیدا شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
erforschen
erfordern
erforderlich
erfolgsgeschichte
erfolgserlebnis
erfragen
erfreuen
erfreulich
erfreulicherweise
erfreut
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان