1 . دشوار کردن
[فعل]

erschweren

/ɛɐ̯ˈʃveːʁən/
فعل گذرا
[گذشته: erschwerte] [گذشته: erschwerte] [گذشته کامل: erschwert] [فعل کمکی: haben ]

1 دشوار کردن سخت کردن

مترادف و متضاد schwierig machen
  • 1.Der starke Regen erschwerte die Bauarbeiten.
    1. باران شدید، ساخت‌وساز را دشوار کرد.
  • 2.Die feuchte Luft erschwert mir das Atmen.
    2. هوای مرطوب، نفس‌کشیدن را برایم سخت می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان