1 . تثبیت‌شده
[صفت]

etabliert

/etaˈbliːɐ̯t/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: etablierter] [حالت عالی: etabliertesten]

1 تثبیت‌شده دیرین

  • 1.Er führt ein sehr etabliertes Geschäft.
    1. او یک مغازه [کسب و کار] تثبیت‌شده را مدیریت می‌کند.
  • 2.Ich mag unabhängige Musikgruppen lieber als etablierte Bands.
    2. من گروه‌های موسیقی مستقل را بیشتر از گروه‌های تثبیت‌شده می‌پسندم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان