خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرحله
2 . پشت جبهه
[اسم]
die Etappe
/eˈtapə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Etappen]
[ملکی: Etappe]
1
مرحله
1.Er ist der Sieger der dritten Etappe dieses Rennens.
1. او برنده سومین مرحله این مسابقه دو است.
2
پشت جبهه
پایگاه
1.Die Etappe ist ein Gebiet hinter der Front, wo man fern vom Kampf ist und bequem leben kann.
1. پشت جبهه منطقهای در پشت خط مقدم است که آدم دور از جنگ است و میتواند بهراحتی زندگی کند.
2.Die Etappe wurde von feindlichen Flugzeugen bombardiert.
2. (ناحیه) پشت جبهه توسط هواپیماهای دشمن بمباران شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
etage
etablissement
etabliert
etablieren
essenszeit
etat
etepetete
ethik
ethisch
ethnisch
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان