خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امتحان
[اسم]
das Examen
/ɛˈksaːmən/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Examina]
[ملکی: Examens]
1
امتحان
آزمون
1.Alle haben ihr Examen bestanden.
1. همگی در آزمون خود پذیرفته شدند.
2.Vor Examen bin ich immer sehr nervös.
2. من همواره قبل از امتحان بسیار عصبی هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
exaktheit
exakt
ex
ewigkeit
ewiggestrige
exekutieren
exekution
exekutive
exempel
exemplar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان