خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غیر بومی
2 . عجیب و غریب
[صفت]
exotisch
/ɛˈksoːtɪʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: exotischer]
[حالت عالی: exotischsten]
1
غیر بومی
خارجی
مترادف و متضاد
ausländisch
fremdländisch
heimlich
inländisch
1.Ich esse exotische Früchte wie Papayas und Mangos.
1. من میوههای خارجی مثل پاپایا و انبه میخورم.
2.Sie importierten exotische Tiere.
2. آنها حیوانات غیر بومی وارد میکنند.
2
عجیب و غریب
1.An Karneval sieht man manche exotische Verkleidung.
1. آدم در کارناوال برخی لباس عجیب و غریب میبیند.
تصاویر
کلمات نزدیک
exotik
exmann
exkursion
exkommunikation
exklusivvertrag
expandieren
expansion
expat
expedition
experiment
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان