خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انفجار
[اسم]
die Explosion
/ɛksploˈzi̯oːn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: explosionen]
[ملکی: explosion]
1
انفجار
1.Bei der Explosion wurde niemand getötet.
1. در هنگام انفجار، هیچکسی کشته نشد.
2.eine Explosion auslösen
2. انفجاری را موجب شدن
تصاویر
کلمات نزدیک
explodieren
explizit
expertensystem
experte
experimentieren
explosiv
exponent
exponiert
export
exporteur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان