خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مگس
[اسم]
die Fliege
/ˈfliːɡə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: fliegen]
[ملکی: fliege]
1
مگس
1.Die Küche ist voller Fliegen.
1. آشپزخانه پر از مگس است.
2.eine lästige Fliege fangen
2. مگسی مزاحم را گرفتن
تصاویر
کلمات نزدیک
flieder
flicken
flexibilität
flexibel
fletschen
fliegen
fliegend
flieger
fliegeralarm
fliegerisch
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان