خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرار
[اسم]
die Flucht
/flʊxt/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Fluchten]
[ملکی: Flucht]
1
فرار
1.Der Einbrecher war schon auf der Flucht.
1. سارق به همان زودی در حال فرار بود.
2.die Flucht aus dem Gefängnis
2. فرار از زندان
تصاویر
کلمات نزدیک
fluchen
fluch
floß
flotte
flott
fluchtartig
fluchtweg
flug
fluggast
fluggesellschaft
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان