خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پژوهشگر
[اسم]
der Forscher
/ˈfɔʁʃɐ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: forscher]
[ملکی: forschers]
[مونث: forscherin]
1
پژوهشگر
محقق
مترادف و متضاد
Gelehrter
Wissenschaftler
1.Die beiden Forscher bekamen für ihre Arbeiten einen Preis.
1. هر دو محقق برای کار او یک مبلغ را دریافت کردند.
2.Viele Forscher versuchen herauszufinden, wie das Gehirn funktioniert.
2. بسیاری از پژوهشگران سعی بر پیدا کردن چگونگی کارکرد مغز دارند.
Der Spitzenforscher
پژوهشگر ارشد
Für Spitzenforscher ist es höchst attraktiv, gute Studenten zu haben.
برای پژوهشگر ارشد بسیار جذاب است که دانشجویان خوبی داشته باشند.
تصاویر
کلمات نزدیک
forschen
forsch
formvollendet
formulierung
formulieren
forschung
forschungsergebnis
forschungsinstitut
forschungslabor
forst
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان