خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دلسردی
[اسم]
die Frustration
/fʁʊstʁaˈt͡si̯oːn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Frustrationen]
[ملکی: Frustration]
1
دلسردی
یأس، ناامیدی
مترادف و متضاد
Desillusion
enttäuschung
1.Seine Frustration führte zu Zorn und Hass.
1. ناامیدی او منجر به خشم و نفرت شد.
2.Sie vermuten, dass Schmerz, Frustration und Schock die am stärksten Gefühle ihrer Eltern waren.
2. آنها حدس میزنند که درد، ناامیدی و شوک شدیدترین احساسات والدینشان بود.
3.Wenn man sich vergeblich bewirbt, kann das zu Frustration führen.
3. وقتیکه بیهوده تقاضا داده شود، میتواند منجر به دلسردی شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
fruchtsaft
fruchtlosigkeit
fruchtlos
fruchtig
fruchten
frustrieren
frustriert
frustrieren
fräse
fräulein
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان