خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کار کردن
[فعل]
fungieren
/fʊŋˈɡiːʁən/
فعل ناگذر
[گذشته: fungierte]
[گذشته: fungierte]
[گذشته کامل: fungiert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
کار کردن
als etwas fungieren
بهعنوان چیزی کار کردن
1. Eine Münze hat als Schraubendreher fungiert.
1. یک سکه بهعنوان یک پیچگوشتی کار کرد.
2. Er fungierte im alten China als Berater des Kaisers.
2. او در چین باستان بهعنوان مشاور امپراتور کار میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
fundstück
fundort
fundiert
fundieren
fundbüro
funk
funkausstellung
funke
funkeln
funken
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان