خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ازدحام
[اسم]
das Gedränge
/ɡəˈdʀɛŋə/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Gedränge]
[ملکی: Gedränges]
1
ازدحام
شلوغی
1.Seit drei Stunden wartete er im Gedränge der Passanten auf den Zug
1. از سه ساعت پیش او در ازدحام مسافران برای قطار منتظر بودهاست.
2.Stefan hatte sie im Gedränge verloren.
2. "اشتفان" او را در شلوغی گم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
gedrungen
gedruckt
gedroschen
gediegen
gedicht
geduld
gedulden
geduldig
gedurft
gedächtnis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان