خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کافی
[قید]
genug
/ɡəˈnuːk/
غیرقابل مقایسه
1
کافی
به اندازه کافی
1.Es ist noch genug Suppe da.
1. هنوز به اندازه کافی سوپ اینجا هست.
2.Ich habe jetzt lange genug gewartet.
2. تا حالا به اندازه کافی منتظر ماندم.
3.Ich verdiene nicht genug.
3. من به اندازه کافی پول در نمیآورم.
تصاویر
کلمات نزدیک
genuesisch
genua
gentechnisch
genre
genossenschaft
genugtuung
genus
genuss
genussvoll
genverändert
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان