1 . طوفان شدن
[فعل]

gewittern

/ɡəˈvɪtɐn/
فعل ناگذر
[گذشته: gewitterte] [گذشته: gewitterte] [گذشته کامل: gewittert] [فعل کمکی: haben ]

1 طوفان شدن

  • 1.Obwohl es draußen gewitterte, ging er spazieren.
    1. با وجود آن‌که بیرون طوفان شد، او به پیاده‌روی رفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان