خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (فرد) همسن
[اسم]
der Gleichaltrige
/ɡlˈaɪçaltɾˌɪɡə/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Gleichaltrige(n)]
[ملکی: Gleichaltrigen]
[مونث: Gleichaltrige]
1
(فرد) همسن
همسال، همسن و سال
1.Gleichaltrige kamen zu mir, um mich um Rat zu fragen.
1. (افراد) همسن پیش من آمدند تا از من مشورت بخواهند.
2.Sie dachten, es würde mir guttun, mit Gleichaltrigen zusammen zu sein.
2. آنها فکر کردند که شاید برایم خوب باشد که با همسن و سالهایم باشم.
تصاویر
کلمات نزدیک
angenommen
arbeitsrechtler
werbeaktion
durchsetzungsstark
bereichsleiter
nachrichtenmagazin
großleinwand
dahinterstecken
maskenbildner
stylist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان