خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لیز خوردن
[فعل]
gleiten
/ˈɡlaɪ̯tn̩/
فعل بی قاعده
فعل ناگذر
[گذشته: glitt]
[گذشته: glitt]
[گذشته کامل: geglitten]
[فعل کمکی: sein ]
صرف فعل
1
لیز خوردن
سریدن، لغزیدن
1.Meine neuen Schlittschuhe gleiten geschmeidig über das Eis
1. کفش اسکیتهای جدید من، به نرمی بر روی یخ سر میخورند.
2.Sie gleiten mir einfach immer aus den Händen.
2. آنها همیشه به راحتی از دست من لیز میخورند.
تصاویر
کلمات نزدیک
gleis
gleichzeitig
gleichung
gleichstellung
gleichsam
gleitzeit
gletscher
gletscherspalte
glied
gliedern
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان