1 . شاخص
[اسم]

der Gradmesser

/ˈɡʁaːtˌmɛsɐ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Gradmesser] [ملکی: Gradmessers]

1 شاخص معیار

  • 1.Der Preis ist kein Gradmesser für die Qualität.
    1. پول معیاری بر کیفیت نیست.
  • 2.Steigende Aktienkurse sind ein Gradmesser für das Wachstum der Wirtschaft.
    2. قیمت سهام‌های رو به افزایش، شاخصی بر رشد اقتصاد است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان