خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرز
[اسم]
die Grenze
/ˈɡʁɛntsə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Grenzen]
[ملکی: Grenze]
1
مرز
1.Die Grenze zwischen den beiden Ländern wurde geschlossen.
1. مرزهای بین دو کشور بسته شد.
2.Wir brauchen an der Grenze unsere Ausweise.
2. ما به کارت شناسایی خود در مرز نیاز داریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
gremium
greisin
greis
greifen
greifbar
grenzen
grenzen setzen
grenzenlosigkeit
grenzübergang
grenzenlos
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان