خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حدوحصر گذاشتن
[عبارت]
Grenzen setzen
/ˈɡʁɛnt͡sn̩ ˈzɛt͡sn̩/
1
حدوحصر گذاشتن
مانع شدن
1.Du kannst keine Grenzen setzen.
1. تو نمیتوانی هیچ حدوحصری بگذاری.
2.Wir müssen ein paar Grenzen setzen.
2. ما باید چند حدوحصری بگذاریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
grenzen
grenze
gremium
greisin
greis
grenzenlosigkeit
grenzübergang
grenzenlos
gretchenfrage
grieche
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان