1 . ارتفاع 2 . سطح
[اسم]

die Höhe

/ˈhøːə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Höhen] [ملکی: Höhe]

1 ارتفاع

  • 1.Mein Tisch hat folgende Maße: Länge: 1,20 m, Breite: 0,60 m, Höhe: 0,80 m.
    1. میز من ابعاد زیر را دارد: طول: 1.2 متر، عرض: 0.6متر، ارتفاع: 0.8 متر
  • 2.Wir fliegen jetzt in 6000m Höhe.
    2. ما حالا در ارتفاع 6000 متری پرواز می‌کنیم.

2 سطح میزان، مقدار

  • 1.Bis zu welcher Höhe ist die Spareinlage gedeckt?
    1. تا چه سطحی حساب پس انداز پوشش داده می‌شود؟
  • 2.Die Höhe des Schadens wird circa 6000 Euro betragen.
    2. مقدار خسارت تقریبا 6000 یورو خواهد بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان