خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سفت
[صفت]
hart
/haʁt/
قابل مقایسه
1
سفت
سخت
1.Das Bett ist zu hart.
1. این تخت خیلی سفت است.
2.Die Schale der Haselnuss ist hart.
2. پوست فندق سفت است.
3.Für Treppen verwendet man hartes Holz.
3. برای پلهها از چوب سخت استفاده میشود.
4.Wir haben hart gearbeitet, um die Wohnung zu bezahlen.
4. ما خیلی سخت کار کردیم تا (پول) خانه را بپردازیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
harsch
harry
harren
harpunieren
harpune
hart im nehmen sein
hartkäse
hartwurst
harz
haschee
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان