خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زیرپوستی
2 . خیلی نزدیک
[صفت]
hautnah
/haʊ̯tnaː/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: hautnäher]
[حالت عالی: hautnächsten]
1
زیرپوستی
1.hautnahe Muskulatur
1. عضلات زیرپوستی
2
خیلی نزدیک
1.hautnahe Beziehungen zur Polizei
1. رابطهای خیلی نزدیک با پلیس
2.In den Nachrichten waren hautnahe Bilder vom Kriegsschauplatz zu sehen.
2. در خبرها عکسهایی خیلی نزدیک از جبهه جنگ قابل دیدن بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
hautfarbe
hautausschlag
hautarzt
haut
hausapotheke
hawaii
hawaiihemd
haxe
he
hebamme
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان