1 . حکومت کردن
[فعل]

herrschen

/ˈhɛʁʃn̩/
فعل گذرا
[گذشته: herrschte] [گذشته: herrschte] [گذشته کامل: geherrscht] [فعل کمکی: haben ]

1 حکومت کردن حکمرانی کردن

  • 1.Alexander der Große herrschte über ein riesiges Reich
    1. اسکندر کبیر به امپراتوری عظیمی حکومت می‌کرد.
  • 2.In einem Königreich herrscht der König.
    2. در یک (نظام) پادشاهی، پادشاه حکومت می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان