خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مانع
[اسم]
das Hindernis
/hˈɪndɜnˌɪs/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Hindernisse]
[ملکی: Hindernisses]
1
مانع
سد
1.Das zweite Hindernis ist eher ein politisches Hindernis.
1. مانع دوم، بیشتر یک مانع سیاسی است.
2.Es gibt kein Hindernis für eine Veränderung.
2. هیچ مانعیای برای تغییری وجود ندارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
wetterextrem
auf einmal
ohne dass
lebenswert
reifendruck
barrierefrei
rollstuhlfahrer
selbstversorger
bioprodukt
pflegeroboter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان