خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نشانه
[اسم]
der Hinweis
/ˈhɪnˌvaɪ̯z/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Hinweise]
[ملکی: Hinweises]
1
نشانه
سرنخ
مترادف و متضاد
Anhaltspunkt
Anzeichen
Indiz
1.Das war ein deutlicher Hinweis.
1. این یک نشانه واضح بود.
2.Die Polizei hat viele Hinweise zum Unfall bekommen.
2. پلیس سرنخ های زیادی در مورد حادثه به دست آوردهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
hinunterwerfen
hinunter
hintertür
hinterlassen
hinterhältig
hinweisen
hinzufügen
hinzugeben
hinüber
hip-hop
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان