خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تنقلات
[اسم]
der Imbiss
/ˈɪmbɪs/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Imbisse]
[ملکی: Imbisses]
1
تنقلات
خوراک مختصر
1.einen Imbiss zubereiten
1. خوراکی مختصر پختن [آماده کردن]
2.Es ist Zeit für einen kleinen Imbiss.
2. وقت (خوردن) کمی تنقلات است.
تصاویر
کلمات نزدیک
imaginär
imagination
image
im wesentlichen
im weitesten sinne
imbissbude
imbissstand
imbissstube
imbissverkäufer
imitation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان