خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ثبت نام کردن
[فعل]
immatrikulieren
/ɪmatʀikuˈliːʀən/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: immatrikulierte]
[گذشته: immatrikulierte]
[گذشته کامل: immatrikuliert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
ثبت نام کردن
نامنویسی کردن
1.Ich habe mich an einer Universität immatrikuliert.
1. من در یک دانشگاه ثبت نام کردم.
2.Rund 8.000 Studierende sind in mehr als 60 internationalen Studiengängen immatrikuliert.
2. حدود 8000 دانشجو در بیش از 60 رشته بینالمللی نامنویسی شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
immatrikulation
imker
imitieren
imitation
imbissverkäufer
immer
immerhin
immobilie
immobilienbüro
immun
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان