خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تبلیغکننده
[اسم]
der Inserent
/ɪnzeˈʀɛnt/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Inserenten]
[ملکی: Inserenten]
[مونث: Inserentin]
1
تبلیغکننده
آگاهیدهنده
مترادف و متضاد
Anzeigenkunde
Werber
1.Das bedeutet, dass Sie als Inserent die gesamte Verantwortung für jeglichen Inhalt tragen.
1. به این معنی است که شما بهعنوان آگهیدهنده تمامی مسئولیت هر نوع محتوایی را به عهده دارید.
2.Er arbeitet als Inserent des Magazins.
2. او بهعنوان تبلغکننده مجله کار میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
inserat
insel
insektenstich
insekt
inschrift
inserieren
insgeheim
insgesamt
insofern
insolvent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان