1 . شکایت کردن
[فعل]

klagen

/ˈklaːɡən/
فعل ناگذر
[گذشته: klagte] [گذشته: klagte] [گذشته کامل: geklagt] [فعل کمکی: haben ]

1 شکایت کردن نالیدن

  • 1.Maria klagte ein ganzes Jahr über den Verlust ihres Mannes.
    1. "ماریا" تمام سال را در مورد از دست دادن شوهرش می‌نالید.
  • 2.Peter wird auf Schadensersatz klagen.
    2. "پیتر" بابت خسارات شکایت خواهد کرد.
  • 3.Sie klagt über Kopfschmerzen.
    3. او از یک سردرد می‌نالد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان